سخن آشنا | ||
در روایتی، ابوبصیر از یاران و اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل کردهاست که روزی در مسجد نشسته بودیم و درباره احادیث و روایاتی که از امام صادق (علیهالسلام) شنیده بودیم ، بحث میکردیم که به توضیح و تفسیر یکی از آیات قرآن که مربوط به حج بود، رسیدیم. هر کسی چیزی گفت تا نوبت به ذریح محاربی رسید. او جملهای گفت که سبب شگفتی من شد.
به او گفتم : «ای ذریح ! تو از اصحاب امام صادق هستی. چرا این حرف ها را میزنی؟ مراقب باش که تو باید زینت خاندان پیامبر باشی». ذریح گفت: «آنچه را که گفتم، از مولایم امام صادق (علیهالسلام) شنیدهام». ابوبصیر خود نقل میکند که وقتی این سخن را شنیدم، خیلی برافروخته شدم که چرا او روز روشن و در حضور یاران امام صادق (علیهالسلام) دروغ می گوید. به اصحاب گفتم: «برای اینکه بحث و نزاع تمام شود، بنشینید تا من خبر بیاورم». به خانه امام صادق (علیهالسلام) رفتم بدون اینکه خود را معرفی کنم و اجازه گرفته باشم. امام صادق (علیهالسلام) فرمود که چه خبر است ابوبصیر، چه می خواهی؟ عرض کردم که مولای من، چرا نشستهای؟ بیا به مسجد و ببین چه اتفاقی رخ داده است. حضرت فرمود که چه شده است؟ عرض کردم که ذریح چیزها میگوید و نسبتها به شما میدهد. ابوبصیر میگوید، به محض اینکه اسم ذریح را بردم و بدون اینکه امام صادق بفرماید که ذریح چه گفته است، فقط گفت: «مهلا یا ابابصیر» یعنی آرامتر، چقدر عصبانی هستی، به خدا قسم که ذریح جز از ما نگفته است. آنچه که ذریح بر شما گفته است، من به او گفتم. این خیلی مهم است که شخص به حدی از کمال برسد که هر سخنی بگوید، سخن امام معصوم باشد. ابوبصیر تا این سخن را از امام صادق (علیهالسلام) شنید، بسیار شگفتزده شد و عرض کرد: «مولای من! چرا به ما نگفتی که باعث اختلاف بین ما نشود»؟ حضرت فرمود: «کجاست فهمی مانند فهم ذریح تا بر او بگویم آن چه را که بر ذریح گفتم. ابوبصیر! دلها همانند ظرف هستر است، تا به حدی که بعضی دریا هستند. قلب ها را باید تغییر داد.
با توجه به این حدیث عمده بحثی که در قسمتهای بعدی خواهیم داشت درباره این موضوع است که چگونه می توان این آبگیر استعداد و قابلیت را توسعه و گسترش داد. بنابراین به عنوان مقدمه باید بگوییم، معرفت بر دو قسم است: معرفت رسمی و غیررسمی. معرفتی که از طریق مطالعه کردن، فکرکردن، شنیدن و مانند آن میتوان به دست آورد و معرفت دیگری که از این راهها به دست نمیآید و باید از راه دیگری آن را کسب کرد. معرفت بخش اول، اگر چه جزء بحث ما نیست و ارتباط چندانی به بحث ما ندارد ولی با توجه به اینکه ممکن است و در مسیر دوم و برای بدست آوردن معرفتهای ویژه، گاهی دچار غفلت شویم، به آن می پردازیم. بنابراین برای بدست آوردن معرفت نوع دوم باید دقت کرد و آمادگی پیدا کرد و نیز شرایط و زمینه ها را فراهم کرد که برای ما انسانهای معمولی زحمت دارد. اگر چه برای کسی که تمرین کرده باشد و همت عالی نیز داشتهباشد، زحمت چندانی ندارد، بنابراین ابتدا راه راحت تر را مطرح می کنیم.
کسب معرفت های نظری و رسمی
کسب معرفتهای نظری و رسمی باید بهگونهای باشد و به نتیجهای برسد که نگاه ما را به جهان، انسان و خدا عوض کند. نیازی نیست که حتما ببینیم و مشاهده کنیم ولی باید به حدی باشد که بتوانیم به موجودات به گونهای مختلف بنگریم. این راه نیز، سه بخش دارد: علم یا معرفت نظری، اخلاق و عمل.
بخش علم، اگرچه اولین مرتبه مطالعه، دقت، فکر و خودشناسی است ولی خودشناسی به آسانی به دست نمیآید زیرا نفس انسان سرّ و راز است و سرّ و راز بسی مهم است و تا کسی اهل حرم نباشد، در حرم او را راه نمیدهند، بنابراین نفسشناسی کار آسانی نیست و پیچیده است. حرمهای امامان ما، مانند حرم امام رضا (علیهالسلام) ساختمانی هستند که اسم آنها را حرم گذاشتهایم و هزاران نفر در آن رفت و آمد میکنند، این حرم عرفی است. حرم به جایی میگویند که افراد ویژهای فقط حق وارد شدن در آن را دارند. حرم مربوط به محارم است و نامحرم حق ورود ندارد. به عنوان مثال، محارم کتابخانه به کسانی میگویند که اهل درس و مطالعه هستند. محارم مسجد، به کسانی می گویند که عبادت کنند و یا کارهایی را که به نوعی ارتباط با عبادتها داشتهباشد، انجام دهند ولی اگر دو نفر میخواهند کشتی بگیرند، جای آن در مسجد نیست. به تعبیر دیگر حرم جائی است که جمعی بدون اجازه وارد میشوند، چون خود صاحب حرم هستند و جمع دیگری باید اجازه بگیرند. حال وارد شدن در حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام) نیز بدون اذن دخول، خلاف ادب است. اگر مکانی را حرم میدانیم باید اجازه بگیریم و تا اجازه نیامده است وارد شدن خلاف ادب است. محرم خاندان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) کسی است که در اراده، خُلق و عمل به آنها تشبه پیدا کرده باشد. البته همه این موارد در حد امکان است زیرا هیچکس مانند خاندان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) نمیشود، حتی اگر هزاران سال زحمت بکشد و فعالیت کند زیرا خلق خدا اهل بدایت و آنها اهل نهایت هستند. انتها و مقصد سیر اهل بدایت، آغاز سیر اهل نهایت است. بنابراین اگر ما هزاران سال عمر داشته باشیم، رشد کنیم، ما را شفاعت کنند و به همین صورت مراتب ما بالا برود، وقتی به آخرین حد کمال رسیدیم، اولین قدم و نقطه شروع خاندان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) بوده است.
خودشناسی اگر چه خودشناسی بر هر علم دیگری مقدم است ولی به آسانی نمیتوان خود را شناخت زیرا تا آدمی وارد نفس نشود، نمیتواند آن را نگاه کند و بشناسد، بعلاوه وارد شدن در نفس مربوط به محارم است و همگان توانایی ورود در حرم نفس را ندارند. اگر چه نفس در برخی عبارتها به نام قلب مطرح شده و به جای آن واژه قلب آمدهاست ولی این دو دارای مراتب متفاوت میباشند کع باید در جایی دیگر مورد بحث قرار گیرد و در «عرفان اسلامی» به اختصار گفته شد. نفس یا قلب آدمی حرم خداست، در این صورت خدا و یا کسی که متعلق مشیت خدا باشد یعنی کسی که اگر همه عالم بیایند و وجود او را مورد مطالعه قرار دهند و زیر میکروسکوپ به دقت نگاه کنند، نمیتوانند هیچ اثری از غیر خدا در وجود او پیدا کنند، چنین کسی میتواند وارد آن شود و نفس شناسی کند. بنابراین کار بسیار سختی خواهد بود. به همین دلیل، اعتقاد بنده بر این است که برای برداشتن اولین قدم در مسیر بازگشت به حقیقت خویش – به عبارت دیگر، آشکار کردن آن گنج نهانی که همه عالم مشتاق و طالب آن هستند- در مسیر علم رسمی و نظری می تواند موضوع مطالعه و دقت ما معاد باشد. درباره معاد مطالعه کنیم و بیندیشیم، البته به همان شیوههایی که در جای خودش گفته شده است، به این معنا که اگر مطالعه میکنید، مطالعه پیوسته و تا حد امکان منظم باشد و این نظم اهمیت ویژه دارد. انجام دادن عبادات رسمی با آن نظم ویژه مطلوب است، به گونهای که امام صادق (علیه السلام) فرمود که شیعیان ما را بشناسید. سؤال کردند که نشان شعیان شما کدام است؟ حضرت فرمود: «وقت نماز را حفظ میکنند و نماز را در اول وقت میخوانند».
نماز ظهر از ظهر تا مغرب اداست و قضا نیست، ولی خدا نماز ادا از ما نخواسته است. خداوند از ما بندگی خواسته است. بندگی به این معنا است که ما منتظر ملاقات و گفتگوی با خدا بودیم و ادعای بسیار بزرگی کردیم. اگر کسی را بخواهیم ببینیم، که مقام بالاتری نسبت به ما دارد، باید چند روز معطل شویم، نوبت بگیریم و بالاخره بعد از پشت سرگذاشتن چندین مشکل موفق به دیدار او شویم. حال ما میخواهیم با خدا گفتگو کنیم و این یک گفتگوی تلفنی و یا به صورت نامه نیست، بلکه میخواهیم به صورت مستقیم با خدا صحبت کنیم، پس باید در اولین فرصتی که اجازه دیدار داده شد، به دیدارش شتاب کنیم.
کسانی که در مسیر تخلق به اخلاق الهی حرکت میکنند، باید مدعی باشند. نگویید که ما چنین ادعایی نداریم و اگر خدا نگفته بود بیایید و صحبت کنید، ما با خدا چکار داشتیم. معلوم میشود که بیابانگرد هم نیستیم زیرا بیابانگردها هم اینگونه نیستند. بنابراین نماز خواندن باید منظم باشد، به این معنا که با شنیدن صدای اذان، از قبل باید آماده باشیم، وضو گرفته باشیم، لباسهایمان را آماده کرده و فقط منتظر باشیم که او بگوید نوبت شماست. مگر در مواردی که در فقه شیعی و در شرع مقدس فضیلت اول وقت در رتبه دوم قرار می گیرد مانند نجات جان غریق و اولویت افطار به همراه میهمان گرسنه در سفره افطاری و .....
صدای اذان اعلام نوبت است. وقتی صدای اذان بلند میشود، خدای متعال ندا میدهد: «بفرمایید داخل» شایسته نیست که ما بگوییم چند دقیقه دیگر، حرف داریم و بعد میآییم. اگر به پزشک مراجعه کنید و نوبت شما را اعلام کنند، میگویید که فعلا کار داریم، وقتی روزنامه را خواندم و تلویزیون تماشا کردم، می آیم؟ هنگامی که خدا فرمود: «بفرمایید داخل، نوبت شما است» یک ثانیه را نباید از دست داد. این نظم، در سازندگی نفس انسان مؤثر است، اگرچه در ظاهر شریعت این نظم در مورد عبادات وارد شده است، اما در این نظم، نفس انسان انس پیدا میکند. نفسی که آماده نیست مانند کسی است که در حال چرت زدن به او تعلیم بدهیم. این شخص در آن حالت، تعلیم پذیر نیست و اگر هم تعلیم بگیرد، خیلی اندک است. از اینرو نظم داشتن، دقت داشتن و پیوستگی در مطالعه شرط است. تند خوانی برای داستان های متعارف، رمانها، امتحان و خواندن روزنامه مانعی ندارد ولی مطالعه کردن معارف الهی باید با تأنی و تأمل باشد، به گونهای که هر کلمهای مطالعه میکنیم، گویی بچهای کوچک کنار ما نشسته است و ما این کلمات را به او تلقین میکنیم. این بچه، نفس خود ما است. نفس ما همانند بچهای کوچک، آرام آرام تربیت و تعلیم میشود که اگر راه نیفتد، هیچ گاه راه نمیافتد. این کار به زور و قهر و غلبه نیز ، امکان پذیر نیست زیرا واکنشهای منفی دارد. بنابراین فکر و مطالعه ما باید درباره معاد و حوزه آن –که شامل مرگ، برزخ، قیامت، حساب و کتاب، بهشت و جهنم و لقاء خدا و مانند آن– باشد. حال اگر کسی قصد بازگشت به سعادت، اصل و مبداء خویش و یا قصد تخلق به اخلاق الهی را دارد، باید ساعتی را – منظور 60 دقیقه نیست – به فکر ، اندیشه و در خود فرورفتن بپردازد.
[ جمعه 89/8/21 ] [ 11:47 عصر ] [ فاطمه فرضعلی ]
[ نظرات () ]
|
f="http://far30book.ir">فارسی بوک | |
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |